باید به زمین سفر کنم

کهکشان خانه من است

با تمام ستاره ها و سیاره های کشف نشده اش با تمام چیزهای خوب وبدش باز به هر کجا بروم مرا با نام آن میشناسند و آنجا اولین جایی است که نگاه من بسوی خدا متولد شده است

کهکشان خانه من است

حتی اگر روزی از سیاره ام به سیاره دیگر مهاجرت کنم یا از اینجا بیرونم کنند من باز آدم مریخی خواهم بود . آدم مریخی کوچکی که پدر مادرش جزغم وعشق چیزی برای او نگذاشته اند اما من هرجا که باشم میتوانم آزادی را همراه با کلمه هایا جمله های شاد و غمگین سیستم  های پیچ در پیچ مغزم نفس بکشم.  در درون من عشق و غم دو تضاد یا دو تناقض هستی جمع است که وجود یکی عدم دیگری است و ارتفاعشان محال اما من یک آدم فضایی خنده دار پاپتی ناشناخته ایندو را در درون خود دارم .

امروز ستاره ها را خوب نگاه کردم و نقاشی ستاره ای اتاق خوابم را تمام کردم تا شبها هم حتی توی خواب خواب خانه ام را ببینم که  نکند اگر روزی از سیاره ام که مهاجرت کردم یا بیرونم کردند بی هویت مریخی بخوانندم

کاش میتوانستم تمامی کهکشان را توی دفترچه خاطراتم بکشم تا به آدمهای کره زمین نشان دهم که کجایند؟

کهکشان خانه من است

اما من میخواهم بدانم که ما چرا میدانیم ؟

امام من میخواهم بدانم  من کیستم و چیستم ؟

در سیاره من دانستن جرمی بس بزرگ است به بزرگی شهاب سنگهای غول پیکری که دنباله های بلند آتشین دارند و به سنگینی صخره های مریخی اما من میخواهم بدانم

و برای این دانستن باید به زمین سفر کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد